بر اساس دیدگاه نویسنده فرهنگ:« به مجموعه باورها، ارزش ها، هنجارها و نمادها گفته میشود که افراد انسانی در طول سالیانی طولانی بدان دست یافته وآن را از نسلی به نسل دیگر انتقال دادهاند.».
وقتی صحبت از فرهنگ میشود، به دو گونه فرهنگ نظر داریم؛ یکی فرهنگ آرمانی که بر ارزشهای معنوی و آموزههای اعتقادی هر جامعه منطبق است، و دیگری فرهنگ موجود، که با فرهنگ آرمانی فاصله بسیاردارد.«فرهنگ آرمانی؛ آن است که الگوهای رفتاری آشکار و رسما تأیید شده را در بر میگیرد. در حالی که فرهنگ موجود، آن چیزی است که عملاّ بر جامعه حاکم است.اما فرهنگ مهدوی مدّ نظر ما ، «مجموعه باورها، ارزش ها، هنجارها و نمادهایی است که در ارتباط با ظهور منجی موعود شکل گرفته، و ریشههای اعتقادی آن، از آیات قرآن و روایات معصومان (ع) استخراج میشود.» بنابراین، فرهنگ مهدوی را میتوان در قالب دو برداشت اصلی بررسی کرد:
نوع اوّل : فرهنگ آرمانی است که در عصر ظهور، توسط امام بر مبنای باورها و ارزشهای حقیقی اسلام،در جامعه جهانی تحقق خواهد یافت؛ بنابراین یک فرهنگ دینی جهان شمول و آرمانی را شکل میدهد.
نوع دوم :ذیل عنوان «فرهنگ انتظار» قابل ترسیم است. که این فرهنگ در عصر غیبت امام شکل میگیرد. چنین فرهنگی بر محور همان باورهای زیر بنایی و با الگوگیری از چشم انداز آرمانی «فرهنگ مهدوی» تحقّق مییابد. با این وصف، منظور ما از «فرهنگ مهدوی» ، نوع دوم بوده که در راستای رسیدن به فرهنگ آرمانی و کمال مطلوب، ترسیم شده است.
2.عناصر فرهنگ مهدوی:
الف. باورهای فرهنگ مهدوی(عناصر زیر بنایی ):
خدا محوری: (اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ) (بقره، ۲۵۵) هیچ معبودی نیست، جز او که زنده و قائم به ذات خویش است.
اعتقاد به نبوت: (وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلاَّ لِیُطَاعَ بِإِذْنِ اللّهِ) (نساء، ۶۴) هیچ پیامبری را نفرستادیم، مگر این که به اذن خدا، مردم موظف به اطاعت از او هستند.
اعتقاد به امامت: (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنکُمْ…) (نساء، ۵۹)ای کسانی که ایمان آورده اید، خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیای امر خدا را اطاعت کنید.
کرامت انسانی: این باور برچند بعدی بودن و مختار بودن انسان، تاکید دارد.
پیوند دین و سیاست: چرا که منجی، برقراری یک نظم سیاسی عادلانه را در رأس همۀ امور خویش قرار میدهد.
عقیده به منجی موعود: و زنده بودن او و پیروزی مستضعفان وصالحان و تأکید بر این نکته که عصر غیبت، فرصتی برای زمینه سازی ظهور میباشد.
ب. ارزشهای فرهنگ مهدوی:
ارزشها خود بر مبنای باورها تعریف میشوند و بر خوبی و بدی امور دلالت دارند. ارزشهای خاصّ، این فرهنگ عبارتند از:. 1.نارضایتی از وضع موجود به عنوان یک نگرش سلبی و امید به وضع مطلوب به عنوان یک نگرش ایجابی. 2.انتظار فرج که عبادت به شمار میرود. 3.معرفت امام عصر.
ج. هنجارهای فرهنگ مهدوی:
1.عمل به شریعت، اصلی ترین هنجار در فرهنگ مهدویت است. همراه این هنجارها، هنجارهایی چون2.دعا برای فرج3. ایجاد آمادگی در خود ومحیط 4.ایمان و اطمینان به وجود حجت مورد توجّه هستند.
د. نماد ها:
نمادها ،اعتقادات و باورهای این فرهنگ را به منصۀ ظهور میگذارند. مهم ترین آنها عبارتند از؛ روز جمعه ، روز عاشورا و نیمۀ شعبان.ازدیگر نمادها، مکانهای منسوب به حضرت مهدی(عج)هستند که ازمهمترین آنها میتوان به مسجد مقدس جمکران، مسجد سهله ، مسجد کوفه ، مقام وادی السلام و شهر کوفه ، اشاره کرد.ادعیه و زیارت نامههایی که به حضرت حجّت منسوب است نیز از دیگر نمادهای فرهنگ مهدوی است مانند، دعای عهد، دعای ندبه، دعای فرج و…
3.ویژگیهای فرهنگ مهدوی:
الف. خصلت آرمان شهری:
آرمان شهری که شیعه در فرهنگ مهدوی ترسیم میکند، واقعی است و در آن، فرجام تاریخ بشری، سعادت بخش است. وخداوند، به صالحان، وعدۀ خلافت در «زمین» را داده است؛(وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُم فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ) (نور: ۵۵) و آیندهای بس روشن که در آن شر و فساد از بیخ و بن بر کنده خواهد شد، در انتظار بشریت است وانسان به نهایت کمال خود یعنی عبودیت و بندگی دست مییابد.
ب. جهان شمولی فرهنگ مهدوی:
از ویژگیهای دیگر فرهنگ مهدوی جهان شمول و فرابخشی بودن آن است به این معنا که این فرهنگ، تمام اقشار از هر جنس و نژاد و سن و مسلک را مخاطب خویش قرار میدهد وبشارتهای مؤکّد و مکرّر قرآن مبنی بر تحقّق حتمی و قطعی اهداف جهان شمول خداوند به هنگام، تکامل و تعالی غایی انسان در زمین، مبانی عقیده به مهدویت در اسلام را تشکیل میدهد.
ج. دینی بودن فرهنگ مهدوی:
تنها درمان درد بیهویتی امروز بشر، در برقراری ارتباط مجدّد با خدا می باشد و این امر، جز با برقراری یک حکومت دینی به رهبری یک منجی الهی میسر نخواهد بود. «در جامعه مهدوی، امام معصوم لطفی الهی است که با هدایت خویش و اجرای احکام الهی در عرصه فردی و اجتماعی، جامعه را به سوی سعادت رهنمون میشود» .بدین ترتیب فرهنگ مهدوی، یک فرهنگ دینی است که از قانون الهی الهام گرفته و به فراگیر شدن ارزشهای معنوی و انسانی و الهی بشارت میدهد.
4. کارکردها و آثار فرهنگ مهدوی:
کارکرد: « عملکرد ساختارها برای رفع نیازهای اجتماعی است»که به دو نوع تقسیم می شود:
کارکردهای آشکار، « کارکردهای مورد انتظار یک نهاد اجتماعی است». و کارکردهای پنهان، نتایج پنهانی، است که عموماً ناشناخته باقی میمانند. در واقع کارکردهای آشکار از ابتدا ترسیم شدهاند ؛ در حالی که کارکردهای پنهان، بدون برنامه ریزی، تحقّق یافته و مورد انتظار نیستند.در فرهنگ مهدوی، کارکردی که از ابتدا ترسیم شده، «زمینه سازی ظهور» و تحقّق «فرهنگ آرمانی مهدوی» است، امّا مهم ترین کارکردهای پنهان این فرهنگ عبارتند از: ترسیم اهداف زندگی،خوش بینی و نشاط ، پویایی و هویت بخشی انسجامآفرینمی باشد.
5. چشم انداز آینده جهان در فرهنگ مهدوی
گفتیم که فرهنگ مهدوی، آیندۀ جهان را به گونهای ترسیم میکند که در آن، مدینۀ فاضلۀ اسلامی، تحقّق مییابد. بنابراین، میتوان ابعاد مختلف آن را در عناوین زیر بررسی کرد.
5-۱٫ توسعۀ اجتماعی :
در یک تعریف عامّ، « منظور از توسعۀ اجتماعی، اشکال متفاوت کنش متقابلی است که در یک جامعۀ خاصّ همراه با توسعۀ تمدّن رخ میدهد ». باید تذکّر داد، که همواره توسعۀ اجتماعی و فرهنگی، مکمّل یکدیگر محسوب میشوند، به گونهای که حتّی برخی توسعۀ فرهنگی را بخشی از توسعه اجتماعی به شمار میآورند.
الف. گسترش عدالت:
در چشم اندازی که فرهنگ مهدوی ترسیم میکند، گسترش عدالت ، نمودی چشمگیر دارد؛ به گونهای که یکی از بزرگترین اهداف منجی در آخرالزمان برقراری عدالت در سراسر جهان مطرح شده است و کمتر روایتی در زمینه مهدویت میبینیم که در آن، به این موضوع پرداخته نشده باشد
ب. امنیت اجتماعی:
« امنیت در بعد عینی، فقدان تهدیدات نسبت به ارزش ها، و در جهتی ذهنی فقدان ترس از این که چنین ارزشهایی مورد هجوم واقع بشوند را مورد سنجش قرار میدهد» .متأسفانه پیشرفت تکنولوژی بشری ، نه تنها این آرمان را محقّق نکرد، بلکه خود به عاملی اساسی در گسترش نا امنی تبدیل شده است. اما وعدۀ الهی در قرآن، آنجا که میفرماید: (وَلَیُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا) و ترس آنها به امنیت و آسایش مبدل خواهد شد. (نور: ۵۵)، برای صالحان، امنیت و آسایش میباشد ، که حتّی حیوانات نیز از امنیت فراگیر آن بهره مند خواهند گردید.
ج. تربیت و اخلاق اجتماعی:
بر طبق روایات، با ظهور منجی و تشکیل جامعه عدل الهی، تربیت و اخلاق اجتماعی متحوّل میگردد؛ بدین معنا که هم از بعد اخلاقی و بر اساس قاعده لطف و هم از بعد حقوقی و بر اساس حق و تکلیف در برابر یکدیگر عمل میکنند.
5-۲٫ توسعه فرهنگی:
این نوع توسعه در اصطلاح، به معنای گسترش خلاقیتهای فکری و علمی و دینی و هنری و در یک کلام، گسترش کیفی و کمّی هر گونه فعالیت و نگرش فکری و فرهنگی است.
الف. گسترش اسلام:
عظمت اسلام که با مدیریت فرهنگی امام عصر، به یکباره نمایان میگردد، چنان جلوهای از دین الهی به نمایش میگذارد که در سراسر جهان با استقبال بینظیری مواجه میشود.و مردم به گونهای بیسابقه به اسلام روی میآورند واسلام در هر خانه، کوخ، و چادری رخنه میکند؛ چنان که سرما در آن نفوذ مینماید .
ب. توسعه علمی، فکری:
روایات، عصر ظهور را عصری ترسیم کردهاند که، بشر در آن دوران به واسطۀ حضور و رهبری منجی، به دریای بیکران دانشها و معارف دست مییابد: «اذا قام قائمنا وضع یده علی رؤوس العباد فجمع بها عقولهم وکملت بها احلامهم؛ هنگامی که قائم ما قیام کند، دستش را بر سر مردم میگذارد و عقول آنها را کامل و فکرشان را تکمیل میکند» .البته این معارف، نه تنها معارف مادّی، بلکه معارف معنوی و ماورائی را نیز در بر میگیرد. در واقع عصر ظهور، عصر حرکت از مادیت به سوی معنویت و از جهان مادّه به جهان غیب است.
جهانی شدن
از این مفهوم تعریف مشخّص و معینی ارائه نشده و هر کس از دید خود، به آن نگریسته است، اما در تعریفی که از یان آرت شولت ارائه شده است وی از جهانی شدن با عنوان « فوق قلمروگرایی»، یاد میکند، و آن را معادل مفاهیمی چون جهانی، فراجهانی و فرامرزی قرار میدهد. بر اساس تحلیل شولت: جهانی شدن نوعی تغییر گسترده در ماهیت فضای اجتماعی است. انتشار و گسترش ارتباطات فوق قلمروی موجب پایان یافتن قلمروگرایی خواهد شد به این معنا که تا پیش از این،جغرافیا عامل مهمی در تفاوتهای اجتماعی جوامع مختلف محسوب میشد، به ویژه در بعد هویتی و فرهنگی ؛ چراکه ارتباطات در یک وضعیت جغرافیایی و ارضی مشترک شکل میگرفت و فراتر نمیرفت.از منظر شولت، جهانی شدن فی نفسه بد یا خوب نیست، بلکه پیامدها و نتایج سیاستهایی که اتخاذ میشود، آن را مثبت یا منفی جلوه میدهد.لذا با این تعریف در پژوهش حاضر، نگاه ما به جهانی شدن به عنوان یک پدیده است؛ پدیدهای که از یک سو خنثی و حاصل گسترش شرایط فوق قلمرویی میباشد و از سویی دیگر به دلیل ادارۀ کنونی آن توسط لیبرال دموکراسی، به یک پروژه تبدیل شده است.
1. جهانی شدن فرهنگ:
جهانی شدن، مفهوم سازی ما را از فرهنگ مختل میکند؛ زیرا فرهنگ، از قدیم به معنای ضمنی به ایدۀ محلّیت ثابت، گره خورده بود.اما اینک، فرد در دیالکتیک با محیط پیرامونش، خود را در مواجهۀ با دنیایی سیال، مبهم و مسخ کننده مییابد و سرنوشت محتوم خویش را با میلیونها انسان کرۀ خاکی و سرزمینهای دوروناشناخته، در پیوندی تنگاتنگ میبیند؛ چراکه « به سبب جریان آرام و گسترده اطلاعات، جوامع نسبت به هویت، فرهنگ، وهنجارهای یکدیگر بیش از سایر زمانها دسترسی دارند ؛ لذا رویارویی با دنیای جهانی شده، به بازتعریف هنجارهای قدیمی و پای بندی به نرمهای نو و جهانی میانجامد .
2. پیامدهای فرهنگی اجتماعی جهانی شدن:
بیشتر پیامدهایی که ما درباره آنها به قضاوت نشسته ایم، حاصل شرایطی است که ما آن را« شرایط گذار» مینامیم. همان گونه که شولت نیز بیان داشته، این سیاستهای اتّخاذ شده در قبال وضعیت جدید فوق قلمرویی است که پیامدهای جهانی شدن را مثبت یا منفی جلوه میدهد و نه خود جهانی شدن. بسیاری از این پیامدها از شرایط هژمونی فعلی ناشی شده، و با دگرگونی این شرایط، امکان تغییر آنها نیز وجود خواهد داشت.
الف. عدالت اجتماعی:
عدّهای معتقدند جهانی شدن با ایجاد شرایط و زمینههای یکسان در امر اطلاع رسانی، گسترش آگاهیهای عمومی، گسترش آموزشهای همگانی، نظارت بر عملکردهای اقتصادی و سیاسی نهادهای مختلف،و… زمینههای تحقق عدالت اجتماعی را در سطح جهانی فراهم میکند.این، اما از دید برخی دیگر، جهانی شدن نه تنها با عدالت سازگار نیست، بلکه زمینههای بسط بیعدالتی در جامعه را نیز افزایش میدهد. به زعم ایشان دربعد اقتصادی،تنها سرمایه داران، کارفرمایان، و صاحبان مشاغل از راه اندازی بازارهای مالی و تجاری سود فراوان میبرند و بسیاری از فقیر ترین کشورها قربانی نزول چشم گیر سطح زندگی خود میشوند .با این اوصاف، جهانی شدن به تشدید شکاف طبقاتی، و فاصله گیری میان فقیر و غنی میانجامد. و این مساله نیز به نوبۀ خود به نابرابری فرصتها در فرایند جهانی شدن منجر میگردد.
ب. امنیت:
با پیشرفت فن آوری و افزایش آگاهی بشری، انتظار میرفت ، شاهد امنیت بیشتر در بعد جهانی باشیم؛ اما شرایط موجود بیانگر آن است که صلح و امنیت به یک کالای نایاب تبدیل شده است. امروزه با وجود کلاهکهای هستهای و تسلیحات جهانی مانند جتهای جنگی، موشک ها، و ماهوارههای جاسوسی، با آنکه ممکن است فعال نباشند، احساس عدم امنیت را در مردم دامن میزنند .در حوزۀ امنیت اجتماعی نیز فعّالیت گروههای تبهکار جهانی، با استفاده از امکاناتی که جهانی شدن در اختیارشان قرار میدهد، هر روز افزایش مییابد. به همین دلیل، به اعتقاد برخی « گروههای تبهکار سودبرندگان اصلی جهانی سازی به شمار میروند» .
ج. بیکاری و فقر:
واقعیت آن است که بیکاری، در تحول تکنولوژیکی، جهانی شدن تجارت، محدودیت اقتدار دولت، و… ریشه دارد؛ برای مثال گسترش تکنولوژیهای جدید از جمله بیوتکنولوژی، میکروالکترونیک، و تکنولوژی ارتباطات از راه دور در عرصه تکنولوژیهای اقتصادی تحولی عمیق ایجاد کرده که خود به تغییرات گسترده در نیروی کار میانجامد، بدین معنا که بخش عظیمی از نیروی کار غیرمتخصص را از جریان کار خارج کرده و نرم افزارها، سخت افزارها و نیروهای متخصص تکنولوژی برتر را جایگزین آنان میکند. این گونه است که بخش عظیمی از کارگران، در شرایط فوق قلمرو گرایی،به صف بیکاران فقیر افزوده میشوند.تحولات گستردۀ اقتصادی، بازار آزاد، از میان رفتن تعرفه ها، و ورود بازیگران بین المللی و… به خودی خود، توان رقابت سالم تولید کنندگان خرده پا را تحلیل برده و کم کم آنان نیز به خیل بیکاران موجود میپیوندند.از سوی دیگر، شرکتهای موفق که با استفاده از فن آوری پیشرفته، توانایی تولید قابل ملاحظه دارند، با محدودیت بازار فروش روبه رو میشوند. این محدودیت را کاهش درآمد افراد طبقه متوسط از یک سو و حضور رقبای بسیار در بازار تولید از سوی دیگر، شدت میبخشد.بدین سان، تنها برخی غولهای اقتصادی در این عرصه باقی مانده و بقیه به مرور از صحنه حذف میشوند.
در بسیاری از مواقع، عملکردهای سازمانهای اقتصاد جهانی همچون بانک جهانی و صندوق بین المللی پول از سوی دیگر، که در راستای کاهش فقر در سطح جهانی بوده است، در دراز مدت، بسیاری از سیاستهای تعدیل اقتصادی نه تنها به نفع کشورهای فقیر نینجامیده، بلکه حتّی باعث افزایش فشار بر اقشار آسیب پذیر این کشورها شده است.
د. گسترش دنیای مجازی:
در«دنیای مجازی»، فرد در ارتباط خویش با دنیای اطراف، با تصویرها و نه خود واقعیت مواجه است. با این وصف، با وجود آن که فرد با انبوهی از اطلاعات دیجیتالی رو به رو است، همواره این ابهام وجود دارد که آیا واقعیتی که این دستگاههای ارتباطی در اختیار او قرار میدهند، واقعی هستند؟ بدین سان، « برای هر کسی از جمله رهبران سیاسی درک آنچه واقعاَ رخ میدهد، دشوارتر میشود» چراکه اخبار منتشر شده، هرگز خالی از جهت دهیهای سیاسی و اقتصادی نبوده و در واقع، در بسیاری از مواقع، واقعیت سازی است، نه خود واقعیت. بر این اساس؛ « نیروهای اغو اگر و فریبندۀ بازار در دنیای مجازی، استنتاج بشر را از کار میاندازد».. وبه یمن مجازی سازی، اشخاص، اعمال و اطلاعات از جا بر کنده میشوند.
ه. هویت چهل تکّه و ورود به عصر پساتجددگرایی:
گسترش روابط فوق قلمروگرایی، هم چنان که مرزهای جغرافیایی را کم رنگ میکند، مرزهای فرهنگی و عقیدتی و هویتی را نیز در مینوردد، لذا قالبهای جدیدی، وارد فضای فرهنگی جوامع میشود، این قالبها فرد را با هنجارهای گوناگون و گاه متضاد روبه رو میگرداند. در چنین شرایطی اجزای مختلف و متضاد هویتی کنار یکدیگر، هویت فرد را شکل میدهند.از سوی دیگر، نقاط مرکزی و محوری فرهنگهای گوناگون نیز به یکدیگر نزدیک شده و فاصلههای فرهنگی پیشین به یکباره محو میگردند. پیامد منطقی چنین رویدادی، اختلاط عقیدتی و درهم ریختگی هویتی است. و لازمۀ پذیرش چنین اختلاطی، عقب نشینی از ادّعاهای گذشته و پذیرش نوعی نسبی گرایی است. این شالوده شکنی، به تحقّق عصر پساتجددگرایی میانجامد.بنابراین تجدّدگرایی که تا کنون تنها قرائت ممکن و منطقی درصحنۀ جوامع مطرح میشد، مورد تردید وانتقاد گستردۀ نگرشهای پساتجددگرا قرار میگیرد.
آسیب شناسی فرهنگ مهدوی در عصر جهانی شدن
در این مقاله، منظور ما از واژۀ آسیب شناسی، شناخت موانع و چالشهای(هرگونه مخاطره، مشکل، درگیری، زد و خورد و تهدید) بالقوه و بالفعلی است که در فرایند جهانی شدن، فرهنگ مهدوی را مورد مناقشه قرارمیدهند. که هم تهدیدات نرم وهم تهدیدات فیزیکی را در بر میگیرد .
1. چالشها در حوزۀ عناصر فرهنگ مهدوی
الف. در بعد باورها:
در این بعد، مهم ترین بخش، مسائلی است که به هستی شناسی، و معرفت شناسی و انسان شناسی مرتبط است. نوع پاسخ جهانی شدن به این گونه سؤلات، به نگرش جریاناتی بستگی دارد که برفرایند جهانی شدن سوارشده اند مثل مدرنیزم و پسامدرنیزم و به همین سبب در تعارض آشکار با فرهنگ مهدوی قرار میگیرند؛ یکی از ویژگیهای هستی شناسی مدرنیزم فردگرایی است که در این اندیشۀ ، انسان محوری جایگزین خدامحوری میشود. از سوی دیگر، پست مدرنها نیز معتقدند هیچ حقیقت عالی و غایت متعالی برای زندگی وجود ندارد لذا درهر دو دیدگاه مسائلی همچون بعثت پیامبران و هدایت اولیای الهی و در رأس آن، امامت امام عصر مورد تردید قرار میگیرد.
در بعد معرفت شناختی نیزیکی ازاصلی ترین اصول مدرنیسم، خردگرایی ابزاری است. که در مسیر تکاملی خویش، به پوزیتویسم منطقی و سپس به ابطال گرایی منتهی میشود، جز به معرفت تجربی بها نداده و به نفی هر گونه شناخت متافیزیک و ماورایی دلالت دارد که با نگرش مهدوی در تضاد و تعارض قرارمیگیرد.همچنین از نگاه پست مدرنیستی،گرایش به نوعی تکثرگرایی مشاهده میگردد که هرگونه مطلق گرایی و فراروایت گرایی را نفی میکند و همه چیز حتّی دانش را نیز محصول تفسیرهای مامی داند.با این وصف، پست مدرنیزم، یا قائل به هیچ حقیقتی نیست یا هر چه که فرهنگهای مختلف بیان میکنند را برداشتی از حقیقت میداند
اما در نگرش مهدوی، همه چیز از باورهای یقینی و قطعی سرچشمه میگیرد و وجود خدا، پیامبران، و امامان معصوم خصوصاَ آخرین آنها که زنده و ناظر است قطعی و بلاشکّ است. در نتیجه، فرهنگ مهدوی نیز همانند هر فراروایت دیگر، سوژۀ نقد پسامدرنیسم قرار میگیرد.ونیزجهانی شدن، تحت تأثیر نگرشهای پست مدرنیستی، تنوّع طلبی و تردید را وارد فضای فرهنگی جوامع شیعی کرده و به ترویج آن میپردازد. این در حالی است که در فرهنگ مهدوی، مؤمن حقیقی کسی است که بیش از دیگران به ایمان قلبی و یقینی نائل شده باشد.در بعد انسان شناسی نیز در حالی که فرهنگ مهدوی به انسان به عنوان موجودی چند بعدی مینگرد که هر یک از ابعاد وجودی اش نیازمند تغذیه و تکامل و رشد است. جهانی شدن با نگرش مدرنیستی و حتی پست مدرنیستی اش، به دلیل نگاه مادّی گرایانه ،تنها بعد مادّی وجود انسان را درنظرآورده و تکامل بشر را درگرو تکامل همین بعد میداند.کوتاه سخن آن که، جهانی شدن با هر دو رویکرد مدرنیستی و پست مدرنیستی اش، در باورهای ریشهای خود با فرهنگ مهدوی در تعارض و تقابل قرار دارد.
ب. در بعد ارزش ها:
گسترش روابط فوق قلمروگرایی، به گونهای در جریان است که ارزشهای مورد نظر مدرنیزم یا پست مدرنیزم را ارزشهای عامّ و جهانی معرفی میکنند، این، در حالی است که بسیاری از این ارزشها در تعارض صریح با ارزشهای جهان شمول مهدوی است.برای مثال، مدرنیسمی که درهستی شناسی خویش، برفردگرایی تأکید دارد، در حوزۀ ارزش ها، متمایل به آزادی خواهد بود واین آزادی را عمدتاَ به معنی فقدان موانع خارجی و شرایط خالی از اجبار و فشار و عدم دخالت دیگران میداند.در حالی که در فرهنگ مهدوی، آزادی درچارچوب قوانین شرع و اسلام معنا مییابد. یکی دیگر از ارزشهای مدرنیزم، حاکمیت قانون و برابری برابرآن است که البته قانون مدّ نظر ایشان قانونی بشری است که توسط اکثریت پذیرفته شده است. در اندیشۀ مهدوی نیز همه مردم برابر قانون برابرند؛ امّا تنها قانون حقیقی و لازم الاجرا قانون الهی است.مسالۀ دیگر آن که مدرنیزم با پررنگ کردن برخی ارزشها همچون آزادی، برخی دیگرازارزشها را نادیده میانگارد و فدای ارزش دیگر میکند؛ نگرش پست مدرنیستی هیچ اصلی را ذاتاَ ارزشمند ندانسته و به نفی خصلت استعلایی ارزشها و هنجارها میپردازد ؛ لذا در بعد ارزشها نیز، میان فرهنگ مهدوی و قرائتهای مختلف مدرنیستی و پست مدرنیستی جهانی شدن، تفاوتهای عمیقی وجود دارد.
ج. در بعد هنجارها:
جهانی شدن با ترویج باورها و ارزشهای گوناگون و حتّی متضاد، شیوۀ خاصّی از زندگی را در جوامع به وجود میآورد؛ در واقع، شکل گیری هویتهای چهل تکّه وتو درتو، با لایههای ضدّ و نقیض هویتی که تار و پود شخصیتی افراد را در دنیای فوق قلمروگرایی شکل میدهد، در بسیاری از افراد به ناچار به انتخاب شیوهای از زندگی می کند که به رهایی از هر گونه تعهّد اخلاقی و پای بندی به هنجارهای سنّتی و انسانی میانجامد.
این گونه است که ما با چالش دیگری در حوزۀ تعلیم و تربیت مهدوی مواجه میگردیم که عبارت است از: کاهش قدرت والدین و نظام آموزشی در جهت کنترل و هدایت رفتار و اخلاق جوانان چنین مساله ای با تأکیدی که در توسعۀ فرهنگ مهدوی بر نقش والدین و نظامهای آموزشی میشود، منافات دارد و این تضاد، خود مانعی بر سرراه بهبود توسعۀ فرهنگ دینی است وبه طور کلی میتوان چنین بیان کرد که جهانی شدن با روندی که در پیش گرفته است، با اساسی ترین هنجار فرهنگ مهدوی که همان «عمل به شریعت اسلام» است، منافات دارد.
د. در بعد نمادها:
یکی از چالشهای این حوزه، وضعیتی است که درآن، نمادها از حالت تقدّس معنوی بیرون آمده و به فرایند « تجاری شدن فرهنگی» آلوده میشوند؛ برای مثال، اماکنی همچون مسجد مقدس جمکران،صرفاً از بعد زیبایی شناختی، معماری بنای ساختمان یا طبیعت زیبای اطراف آن، مورد توجّه قرار میگیرند و اعیادی هم چون روز جمعه یا نیمۀ شعبان و مناسکی همچون دعای ندبه و… تنها از زاویۀ مطالعات جامعه شناختی و روان شناختی مورد قبول واقع میشوند. در نتیجه، این گونه نمادها که خود دارای محتوای دینی و زبان گفتاری یا جسمانی یا نوشتاری فرهنگ مهدوی محسوب میشوند، مورد مناقشه قرار گرفته و تقدّس خویش را ازدست میدهند. از آن بالاتر، حتی گاهی، همین ارزش زیبایی شناختی را نیز از دست داده، و تنها بعد اقتصادی مییابند وکم کم« نمادهای غیر دینی جایگزین آداب و هنجارها و تشریفات نمادین مذهبی میشوند».البته جف هینس معتقد است «رسانههای نوین میتوانند با کم کردن شکافهای اجتماعی، موضوعات و نمادها را از چارچوب اولیه و معنادار خود جدا ساخته و در نتیجه آنها را هرچه بیشتر فراگیر نمایند» .اما آیا خارج کردن نمادها از چارچوب اولیۀ خویش ماهیت آنها را از بین نخواهد برد؟ این، دقیقاً همان چیزی است که ما را در روند جهانی شدن دچار تردید و نگرانی میکند.
2. چالشها در حوزۀ ویژگیهای فرهنگ مهدوی
برخی پیامدهایی که گسترش روابط فوق قلمروگرایی را به طورغیرمستقیم به بار میآورد، ویژگیهای جهان شمولی، دینی بودن و آرمانی بودن فرهنگ مهدوی را با چالش جدی روبه رومیگرداند. دربعد جهان شمولی، ادّعای جهان گرایی فرهنگ مدرن، به عنوان یک فرهنگ هژمون و مسلّط ، به عنوان یک رقیب موازی ، فرهنگ مهدوی را با چالشی جدّی روبه رو کرد . در بعد دینی بودن نیز، بیتردید بسیاری از پیامدهای جهانی شدن گرایش به گسترش مادّی گرایی و ماتریالیزم دارد، سکولاریزم نیزبرای دین و اهداف و آرمانهای دینی سهم و نقشی قائل نیست .چنین نگرشی، وقتی با داعیۀ جهانشمولی لیبرال دموکراسی همراه شود، تا حدّ بسیار زیادی میتواند به نگرش مهدوی ضربه می زند. زیرا در اندیشۀ مهدوی، هیچ چیز نمیتواند جایگزینی برای حاکمیت دین در جامعه باشد.در بعد آرمانی نیزکه اندیشۀ مهدوی ترسیم کنندۀ آیندهای آرمانی برای سعات بشراست اندیشۀ مدرنیزم، مدعی است که به مصالح حقیقی و واقعیای دست یافته است که سعادت انسان را تأمین میکنند. بنابراین تحقّق مدینۀ فاضله را در گرو پیروی از ارزشهای مدرنیزم و تحقق آرمانهای آن در سطح جهان میداند.از سویی دیگر پست مدرنیزم نیز با داعیۀ فرهنگ مهدوی در این رابطه به مقابله بر میخیزد.با این وصف، هر دو قرائت، مخالف آرمانهای فرهنگ مهدوی واشاعه دهندۀ دیدگاههای متضادّ با این نگرش میباشند. این، در حالی است که جهانی شدن، مروّج و مبلّغ چنین دیدگاههایی بوده و در این خصوص نیز اندیشۀ مهدوی را به چالش فرا میخواند.
3. چالشها در حوزۀ کارکردهای فرهنگ مهدوی
گفتیم که فرهنگ مهدوی دربعد فردی و اجتماعی، دارای کارکردهایی است که مهم ترین آنها هویت بخشی وانسجام آفرینیست ،جهانی شدن با روند کنونی که به سوی گسترش فقرو بیعدالتی و فساد و… در حرکت است، تا حدّ بسیاری میتواند به ایجاد دل زدگی و ناامیدی و عدم نشاط و پویایی بینجامد وبه همین دلیل، کارکرد نشاط بخشی و پویایی فرهنگ مهدوی را تحت الشّعاع خویش قرار دهد. از جمله آثار سوء دیگر آن را میتوان در موارد زیر عنوان کرد:
الف.چالشهای هویتی:
چنان که متذکّر شدیم، یکی از مهم ترین پیامدهای فوق قلمروگرایی تکثّر فرهنگی وشکل گیری هویتهای چهل تکّه میباشد. در چنین شرایطی، دو حالت امکان پذیر است؛ اوّل آن که بر این اساس، ناچار به حرکت در فضاهای بینا متناهی شده و لذا به دلیل نبود یک هویت مرکزی و مرجع، نوعی بینظمی بر هویت تک تک افراد مستولی میشود؛ بنابراین، مرز میان خودی و غیر خودی از میان رفته و هویت افراد با چالش جدی روبه رو میشود وفرد میان هویتهای گوناگون دچار نوعی سرگردانی و تضاد میشود و از این رو اندیشهای سیال و بیبنیان یافته و هر روز به گونهای میاندیشد وهیچ نقطۀ اتّصال و اتّکایی نیست که شخصیت فرد با آن، ثبات یابد. لکن هویت بخشی فرهنگ مهدوی در شرایطی رخ میدهد که فرد معتقد، دچار بیهویتی و از خود بیگانگی فرهنگی نشده باشد و باورها و ارزشهای مهدوی را با عمق وجود خویش دریافته باشد. به همین دلیل است که فرهنگ مهدوی از یک سو از آرمیدن و حصاربندی و دوری از رویارویی با فرهنگهای دیگر، باز میدارد و از سوی دیگر، از التقاط و محو مرزهای میان حق و باطل رویگردان است.
ب.چالشها در زمینۀ انسجام بخشی:
جهانی شدن، با ایجاد هویتهای دو رگه و چهل تکّه، منجر به از هم گسیختگی فرهنگی شده وبه اعتقاد بسیاری از جامعه شناسان و فرهنگ شناسان، موجب یک نوع تجزیۀ اجتماعی وظهور هویتهای متفاوت اجتماعی میشود.این حالت از کارکرد انسجام بخشی فرهنگ مهدوی جلوگیری کرده و در حفظ، تقویت و گسترش این فرهنگ اختلال ایجاد مینماید.
4. چالشها در بعد آرمانها و چشم انداز فرهنگ مهدوی
جوّ حاکم بر فرایند جهانی شدن، رستگاری را در داشتن بیشترین لذّت مادّی، قلمداد میکند. بدین سان، «جهانی شدن، رستگاری و سعادت بشری را با مفهوم قرارداد اجتماعی به عنوان مبنای اساسی لیبرالیسم پیوند میزند». و آن را تنها، در چارچوب رفاه مادّی تفسیر میکند، در حالی که فرهنگ مهدوی رستگاری بشر را در گرو عبادت الهی و در چارچوب ارزشهای دینی در نظر میآورد. البته سعادتی که فرهنگ مهدوی مطرح میکند؛ «در عرصۀ اجتماعی، روابط عادلانه و برابر را مدّ نظر دارد و در حوزۀ سیاست نیز با ساختار سیاسی مشروع و کارآمد که قبل از هر امری بتواند عدالت اجتماعی را برپا دارد، پیوند مییابد. یعنی در اندیشۀ مهدوی، سعادت و رفاه مادّی نیز مورد توجه قرار گرفته و در آرمان شهر مهدوی نیز بدان وعده داده شده است؛ اما رفاه و سعادت مادّی، هدف نهایی قلمداد نمیگردد. در این نگرش سعادت بشر در گرو رسیدن به عبودیت حق است. این در حالی است که جهانی شدن با روندی که در پیش گرفته است، به سوی زوال انسانیت، تباهی، فقر، بیعدالتی، بیبندوباری، بیماری و… در حرکت است. گویی هرگز به سرانجام نیکویی نخواهد رسید. چنین روندی، حاصل پیشتازی اندیشههای لیبرال دموکراسی در سطح جهان است و به اعتقاد ما، با تغییر این رویکردها، تحولات عظیمی را شاهد خواهیم بود، اما در چنین شرایطی، قضاوت درباره آیندهای نامعلوم، قدری دور از ذهن خواهد بود وبه همین سبب، چشم انداز مدّ نظر فرهنگ مهدوی را دست نیافتنی مینمایاند.
زینب متقی زاده ، فصلنامه انتظار موعود شماره 31 (ص125 )